reza ( تحصیلات : لیسانس ، 28 ساله )

سلام

منظور از اینکه میگویند ازدواج باید الهی و معنوی باشد چیست خیلی این جمله راشنیدم که وقتی فردی قصد ازدواج دارد با ید نیت خود را با خدای خود صاف کند

من قصد ازدواج دارم و مهمترین ملاک من برای انتخاب همسر اینده ام ایمان اوست ولی دلیل اصلی من برای اقدام به ازدواج نیاز به داشتن یک همراه و همزبان و مستقل شدن از خانواده است به مسائل جنسی فکر نمیکنم و ازدواج را لازمه تکامل شخصیتی و فکری خود میدانم گاهی حس میکنم این دلایل خودخواهانه و منفعت طلبانه و شخصی هستند و حس میکنم این دلایل را یک فرد بی دین هم میتواند داشته باشد و در واقع به مرحله ایکه این ازدواج الهی و خدایی باشد نرسیده ام لطفا این مسئله را برای من روشن کنید

صاف کردن نیت خود با خدای خود و داشتن یک ازدواج معنوی و الهی چه معنا و مراحلی دارد


با تشکر


مشاور (sayed mojtaba navab)

با عرض سلام و آرزوی بهرمندی از نیروی بیکران مهر و محبت الهی ، خدمت کاربر گرامی! از نظر اسلام معیارهای اساسی برای انتخاب همسر : یکى از سپرهاى قوى براى حفظ دین، ازدواج است. تسریع در امر ازدواج فایده‏هاى فراوانى دارد و تأخیر آن زیان‏هاى بسیار. کم‏تر عاملى پیدا مى‏شود که به اندازه فساد و انحرافات جنسى، به نوجوانان و جوانان لطمه بزند. این مفاسد لطمه هایى مى‏زند که در کل زندگى و در طول عمر انسان تأثیر نامطلوب دارد. حال که ازدواج مفید و لازم است، باید ببینم معیارهاى یک همسر خوب چیست؟ در انتخاب همسر باید متوجه باشیم مى‏خواهیم کسى را انتخاب کنیم که یک عمر در کنار او زندگى کنیم. نباید این مسئله مهم از روى احساسات و بدون دقت و مشورت انجام گیرد، زیرا اگر انسان دچار همسر ناشایست یا نامتناسب و ناهماهنگ شود، کارش بسیار مشکل خواهد بود. مبادا با خود بگوید: فعلاً ازدواج مى‏کنم و اگر در آینده نتوانستیم با هم زندگى کنیم، می توانیم از هم جدا ‏شویم. براى انتخاب همسر باید معیارهایى داشته باشیم؛ یعنى دختر و پسر، باید ملاک‏ها و میزان هایى داشته باشند و بدانند چه همسرى، با چه مشخصات و چه صفاتى مى‏خواهد؟ مى‏توان ملاک‏ها و معیارها و خصوصیاتى را که در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود، به دو قسم دسته بندى کرد: 1 - آن هایى که رکن و اساس اند و براى زندگى سعادتمندانه حتماً لازم اند؛ 2 - آن هایى که شرط کمال هستند و براى بهتر و کامل‏تر شدن زندگى اند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگى دارند. به طور کلی ملاک های دسته اول عبارتند از: 1 - تدیّن و دیندارى، کسى که پاى بند دین نیست، تضمینى وجود ندارد که پاى بند رعایت حقوق همسر و ادامه زندگى مشترک باشد. اگر یکى دیندار و دیگرى بى دین باشد، زندگی آنان روى سعادت را نخواهد دید. سعادت بدون دیانت محال است. اگر هر دو بى دین باشند، باز تضمینى وجود ندارد که رعایت حقوق یکدیگر را بنمایند. البته منظور از دیندارى و تدیّن این است که پاى بند کامل به اسلام داشته باشند و اسلام را با جان و دل پذیرفته و در عمل به آن کوشا باشند، نه تدین سطحى و بى ریشه و بى عمل. پیامبر(ص) به شخصى که مى‏خواست ازدواج کند، فرمود: «علیک بذات الدین؛ (1) بر تو باد که همسر دیندار بگیرى». در مورد دیگرى فرمود: «کسى که با زنى به خاطر ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وامى‏گذارد و کسى که فقط به خاطر زیبایى با زنى ازدواج کند، دراو امور ناخوشایند خواهد دید. کسى که به خاطر دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد».(2) دین دار بودن، به این است که داراى صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهل بیت پیامبر(ص)، ترس از خدا داشتن، آبرونگه‏دار بودن، اسراف کار نبودن و... 2 - اخلاق خوب از ویژگى‏هاى لازم و اساسى براى همسر است. منظور از اخلاق خوب تنها خنده رویى و خوش خلقى نیست، بلکه به معناى اخلاق اسلامى داشتن و نفس را تهذیب و پاک نمودن است. پیامبر(ص) فرمود: «اذا جاءکم من ترضون خُلقه و دینه فزوّجوه و ان لا تفعلوا تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر؛(3) با کسى که اخلاق و دینش مورد پسند باشد، ازدواج کنید. اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگى در زمین به وجود خواهد آمد». فردى از امام رضا(ع) سؤال کرد: براى دخترم خواستگارى آمده که بد اخلاق است. آیا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: «لا تزوّجه ان کان سیئى الخُلق؛(4) اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده». نمونه خلاق بد، لجاجت و یکدندگى، تکبر نسبت به همسر، بى ادب بودن، بى وفایى، کینه توزى، سوءظن داشتن، سبکى و هرزگى، کم ظرفیتى و بى تابى، با محبت نبودن و بد چشم بودن است. 3- شرافت خانوادگى: منظور از شرافت خانوادگى، شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعى نیست، بلکه منظور نجابت و پاکى و تدین خانوادگى طرفین است، زیرا ازدواج با یک فرد مساوى است با پیوند با یک خانواده و فامیل ایجاد و یک نسل. در ازدواج و انتخاب همسر معقول نیست که انسان بگوید: من مى‏خواهم با خود این فرد زندگى کنم و کارى به کار خانواده‏اش ندارم. لذا پیامبر(ص) فرمود: «انظر فى أى شى تضع ولدک فان العرق دساس؛ نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار مى‏دهى، زیرا نطفه و ژن‏ها و خصوصیات ارثى، خواه ناخواه منتقل مى‏شود و تأثیر مى‏گذارد». پیامبر(ص) فرمود: «بنگرید چه کسى را به همسرى بر مى‏گزینید، زیرا فرزندان، شبیه و مانند دایى هایشان مى‏شوند».(5) باز حضرت فرمود: «ایاکم و خضراء الدمن قیل یا رسول الله: و ما خضراء الدمن؟ قال: المرءة الحسناء فى منبت السوء؛ از سبزه‏هاى قشنگى که روى مزبله‏ها سبز میشود، پرهیز کنید. پرسیدند: مقصودتان چیست؟ فرمود: زن زیبایى که در خانواده پلیدى رشد کرده باشد (پسر نیز همین طور).(6) 4 - زیبایى: زیبایى نیز یک امتیاز است و در شیرینى و سعادت زندگى زناشویى تأثیر به سزایى دارد. اگرانسانى، قیافه ظاهرى و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممکن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا کند و از او بهانه و ایراد بگیرد و زندگى را بر او تلخ نماید یا حتی بعد از ازدواج دل به دیگری دهد. به همسران سفارش شده است که خود را براى هم بیارایند و یکدیگر را اشباع و ارضا کنند تا از انحرافات و مفاسد مصون بمانند. 5 - کفو همدیگر بودن: سنخیت و تناسب و همتایى در علم و سواد و دین و ایمان و فرهنگ و فکر و اخلاق و تحصیلات علمى و سن و مال اگر در تمامى جهات تناسب بیشتر باشد، مشکلات خانوادگى کم‏تر خواهد بود.(7)هر قدر روحیات دختر وپسر به یکدیگر نزدیکتر باشد پیوند ازدواج آن دو از استحکام بیش تری برخوردار خواهد بود.دختر دیندار باید باشخص دیندار ازدواج کند زیرا دیندار وبی دین به طور طبیعی در مواردی با یکدیگر اصطکاک و در گیری خواهند داشت.فرد تحصیل کرده هم باید با شخص درس خوانده ازدواج کند تا یکدیگر را درک کنند.هم چنین تجربه نشان داده است که وقتی اختلاف سن بین دخترو پسر زیاد باشد پس ازگذشت سالیانی چند استحکام خانواده دچار تزلزل می شود.البته همانندی کامل امکان پذیر نیست و نباید در انتخاب همسر وسواسی بود ، ولی همانندی نسبی لازم است. ملاک‏ها و معیار و مسائل دیگرى که بیشتر مربوط به سلیقه و موقعیت افراد است در دسته‏ى دوم قرار مى‏گیرد و مى‏توان از آن صرف نظر کردمانند: هم نژاد بودن یا هم شهری بودن یا هم زبان بودن. پى‏نوشت‏ها: 1 - وسائل، ج 14، ص 30. 2 - وسائل، ج‏14، ص 31. 3 - همان، ص 51. 4 - بحار، ج‏100، ص 235. 5 - جواهر،ج 29، ص 37. 6-وسایل الشیعه ج20 ص48 7- على اکبر مظاهرى، جوانان و انتخاب همسر، با تلخیص و اضافات. -------- ازدواج قرآني همه‌‌ي پيامبران (صلوات‌الله‌ عليهم) الهي در آموزه‌هاي خود بر سعادت بشري پاي فشرده‌اند. هم چنين به دليل نقش ويژه ازدواج در اين راه، پيامبران، اصولي براي آن در نظر گرفته‌اند. ازدواج آخرين و كامل‌ترين دين الهي ، يعني اسلام، رنگ ويژه‌اي به خود گرفته است. به گونه‌اي كه در قرآن و احاديث ، بحث‌هاي مفصلي درباره‌ي آن به چشم مي‌خورد. پيش‌تر ديديم كه همه ‌ي دين‌ها ـ با وجود انحراف‌ هاي رخ داده در آن‌ها ـ و تمدن‌ها بر پايه ديدگاه خود درباره‌ي زن و رابطه جنسي، ديدگاه‌هايي دربارهي ازدواج ارايه كرده‌اند. اينك بايد ديد اسلام درباره اهداف ازدواج و ملاك‌هاي همسريابي و... چه ديدگاهي دارد و چه برنامه‌هايي براي امر زناشويي تنظيم كرده است. با نگاهي گذرا به قرآن و روايات اهل بيت(عليه‌السلام) مي‌توان دريافت كه اسلام براي همه مراحل ازدواج ـ همانند: خواستگاريء عقد، زفاف، توليد نسل، مهريه و... ـ برنامه در نظر گرفته و همه جنبه‌هاي اين امر پسنديده الهي را روشن ساخته است. اينك در آغاز بحث به ديدگاه قرآن درباره ازدواج و احكام آن مي‌پردازيم. ازدواج از ديدگاه قرآن : قرآن، كتاب هدايت و سعادت بشري و منبع شايسته‌اي براي درك مفاهيم و مسايل ازدواج است. بر خلاف ديگر كتاب‌هاي مقدس كه رهبانيت و تجرد را مقدس مي‌‌شمارند يا آزادي و بي‌بند و باري در اخلاق جنسي را پيشنهاد مي‌كنند، قرآن راه ميانه را برگزيده است. خداوند متعال مي‌فرمايد: « وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ؛ و به آنچه خدايت داده است، براي آخرت را بجوي و سهم خود را از دنيا فراموش مكن و هم چنان كه خدا به تو نيكي كرده است، نيكي كن و در زمين فساد مجوي، زيرا خدا، فسادگران را دوست نمي‌دارد».[1] بر اساس همان قاعده‌ كلي ـ وابستگي ديدگاه هر دين و ملتي درباره ازدواج به ديدگاه آن درباره‌ي زن ـ هرگاه در جامعه‌اي زن جايگاه حقيقي خود را به دست آورده، ازدواج نيز از اهميت فراواني برخوردار شده است. بر عكس، هرگاه در جامعه‌اي، انسانيتي براي زن فرض نشود و تنها مانند كالاي قابل خريد و فروش بدان بنگرند، مي‌توان حدس زد كه جايگاه ازدواج در آن جامعه چگونه خواهد بود. نمونه آن را در گفتارهاي پيشين ديديم.بنابراين، در آغاز بحث، ديدگاه قرآن و اسلام را نسبت به زن بررسي مي‌كنيم. 1.خداوند هيچ گاه در قرآن ميان زن و مرد، تفاوت نگذاشته و تنها به مردان خطاب نكرده است، بلكه با جمله‌ي «يا ايها الناس» با آدمي سخن گفته است. هم چنين اگر در دايره محدودتر، به مؤمنان ندا داده است كه: «يا ايهاالذين آمنوا» باز منظور، زن و مرد مؤمن بوده است نه تنها مرد، البته تاريخ نشان داده است كه گاهي اين زنان بوده‌اند كه زودتر از مردان به اين نداي الهي، پاسخ مثبت داده‌اند. براي نمونه، حضرت خديجه نخستين زن مسلمان تاريخ است.\ 2.سخن در اين است كه: مرد و زن از يك مبدأ آفريده شده‌اند يا از دو مبدأ گوناگون؟ آيا زن به تبع مرد ـ و نه به دليل اصل وجودي ‌اش ـ آفريده شده است؟ قرآن به اين پرسش چنين پاسخ مي‌دهد: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء ؛ اي مردم! از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسياري پراكنده كرد، پروا داريد».[2] از اين گفته درمي‌يابيم كه همه‌ي انسان ها اعم از زن و مرد از يك مبدأ و گوهر آفريده شده‌اند ودر اين زمينه، مردان بر زنان هيچ گونه برتري ندارند. پس قرآن به اين نظريه كه وجود زن، اصلي نبوده و تابع وجود مرد است، پاسخ منفي مي‌دهد. 3ـ يكي از بحث‌هاي ديگري كه ميدان تاخت و تاز نظريه ‌هاي گوناگون شده اين است كه: چه چيزي سبب گرايش زن و مرد به يكديگر مي‌شود؟ چه عاملي، زن و مرد را وادار مي‌كند به ازدواج بیانديشند و به آن تن دردهند؟ برخي در پاسخ به اين پرسش، تنها ميل جنسي را عامل اصلي گرايش زن و مرد به يكديگر معرفي مي‌كنند. در مقابل، قرآن با رد اين نظريه مي‌گويد: انسان، اشرف موجودات جهان است. بنابراين، هدفي را كه براي حيوانات اصيل است و سبب گرايش نر و ماده حيواني به يكديگر مي‌شود، نمي‌توانيم درباره او صادق بدانيم. قرآن، عامل اصلي علاقه‌ي زن و مرد به يكديگر را آرامش و سكوني معرفي مي‌كند كه در پرتو ازدواج به آن دست مي‌يابند: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا ؛ اوست خدايي كه همه شما را از يك تن بيافريد و از ا و نيز جفتش را مقرر داشت تا با او انس و الفت گيرد».[3] اين آيه با تكيه بر يكي بودن اصل و گوهر زن و مرد، عامل اصلي گرايش را آرام بودن زن و مرد در كنار يكديگر معرفي مي‌كند. خداوند در جاي ديگر مي‌فرمايد: « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ؛ و يكي از نشانه‌هاي لطف الهي اين است كه براي شما از جنس خودتان، جفتي (و همسري) بيافريد كه در بر او آرامش يابيد و با هم انس گيريد و ميان شما، مهرباني و قرار ساخت. به يقين، در اين [نعمت] براي مردمي كه مي‌انديشند، نشانه‌هايي است».[4] اين آيه به صراحت مي‌گويد كه اين مهرباني و آرامش را خود خداوند ايجاد كرده و در ذات زن و مرد قرار داده است. پس خود خداوند، مهر و محبت همسران را در دل هم گذارده و اين محبت الهي، آن دو را به سوي يكديگر مي‌كشاند.علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» در ذيل اين آيه مي‌نويسد: «هر يك از زن و مرد در حد خود و في نفسه، ناقص و محتاج به طرف ديگر است و از مجموع آن دو، واحدي تام و تمام درست مي‌شود و به خاطر همين نقص و احتياج است كه هر يك به سوي ديگري حركت مي‌كند و چون بدان رسيد، آرامش و سكونت مي‌يابد؛ چون هر ناقصي مشتاق به كمال است و هر محتاجي مايل به زوال حاجت و فقر خويش است».[5] بنابراين، عامل اصلي گرايش زن و مرد ـ همسران ـ به يكديگر را كه پيش زمينه ازدواج است، در آيات قرآن ديديم. از همين آيات، هدف ازدواج نمودار مي‌گردد؛ زيرا ازدواج چون به آرامش قلبي زن و مرد مي‌انجامد، در رستگاري و نزديكي او به خداوند نيز نقش مهمي دارد. اينك به طور گذرا به آياتي مي‌پردازيم كه جنبه‌هايي از شرايط و احكام ازدواج را بيان كرده‌اند. در اين بخش مي‌كوشيم تنها آن آيه‌ هايي را بياوريم كه بيشتر با بحث ازدواج تناسب دارد؛ زيرا آيات فراواني درباره احكام ازدواج بيان شده است. ايمان، شرط اساسي همسر وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ؛ با زنان مشرك ازدواج نكنيد، مگر ا ين كه ايمان آورند. همانا كنيزكي با ايمان از زن آزاد مشرك بهتر است، هر چند [زيبايي] او، شما را به شگفتي آورد» [8] اين آيه، يكي از شرايط ازدواج، يعني همتايي ديني همسر را بيان مي‌كند. زن مشرك همتاي مرد مسلمان نيست. بنابراين، شايستگي ازدواج با يك مؤمن را ندارد و بر عكس، اين آيه نشان مي‌دهد كه ايمان از معيارهاي بسيار مهم در همسر گزيني است. خوش رفتاري با همسر خداوند مي‌فرمايد: « عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا ؛ در زندگي با زنان خود، با انصاف و خوش رفتار باشيد و چنان كه زن دلپسند شما نباشد، چه بسا بسيار چيزها ناپسند شما است و حال آن كه خدا در آن، خير بسيار براي شما مقدر فرموده است» [9] به گفته‌ ي علامه طباطبايي، اين آيه «يك اصل آسماني قرآن براي زندگي اجتماعي زن مي‌باشد» [10]پيش‌تر گفتيم كه در برخي اقوام و ملت‌ها، مردان حق داشتند زنان خود را به راحتي بكشند و با او مانند حيوان رفتار مي‌كردند. در اين جا مي‌بينيم كه قرآن با منطق بسيار زيبا، زن را لازمه مرد و مكمل او معرفي مي‌كند. از اين رو، به او دستور مي‌دهد كه با همسر خود با انصاف و كرداري خوش، رفتار كند و از ستم كاري در حق او بپرهيزد. حتي گوشزد مي‌كند كه اگر خوش تان نيامد، او را مانند كالايي به بيرون پرتاب نكنيد، بلكه تا آن جا كه ممكن است انديشه جدايي و طلاق را به خود راه ندهيد. اين بدان دليل است كه انسان همواره دچار حب و بغض‌هايي مي‌شود. شايد اگر بردبار باشيد و بر اساس رفتار اسلامي با او رفتار كنيد، حقايق آشكار شود و به اشتباه خود پي ببريد. در اين جا نيز مي‌بينيم كه ديدگاه قرآن درباره ازدواج و گزينش همسر، ديدگاهي مهربانانه و همراه با رحمت و محبت است و ازدواج را تنها خريد يك كالا نمي‌داند كه هرگاه شوهر نخواست، بتواند آن را پس بدهد. __________________ یکی از مواردی که به نظر می رسد باید توجه شود بعد از همه موارد مورد توجه زیبایی ظاهری است که باید باب طبع و میل شما باشد تا ان شاء الله بعد از ازدواج هم از نظر معنوی و دینی و سیاسی و خانوادگی و اجتماعی و هم از نظر زیبایی شما را اقناع و تغذیه نماید. با مدد از قرآن و انس با نور قرآن و توسل به اهل بیت علیهم السلام می توانید یک همسر نیکو سیرت و نیکو صورت طلب نمایید. ما هم دعاگوی همه انسان های صالح و طالب اصلاح عالمیم و همچنین شما برادر گرانقدر. برای مولایمان حضرت حجه ع دعا کنیم تا ایشان هم د رحقمان دعای خاص بفرمایندو یاریمان نمایند......... ان شاء الله خوشبخت و سعادتمند باشید!